جدول جو
جدول جو

معنی سر پنجه - جستجوی لغت در جدول جو

سر پنجه
سر انگشتان، پنجه دست چنگ چنگال، قدرت زور، دارای پنجه قدرت مسلط: تو آن کودک از مگس رنجه یی که امروز سالار و سرپنجه یی (بوستان)
فرهنگ لغت هوشیار
سر پنجه
دفعه، بار، مرتبه، انگشتان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
سرانگشتان، پنجۀ دست، کنایه از زور، نیرو، قدرت، زبردست، برای مثال جنگ و زورآوری مکن با مست / پیش سرپنجه در بغل نه دست (سعدی - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
(سِ رِ جِ)
دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه. ساکنین از طایفۀ ابوالوفائی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ پَ جَ / جِ)
قوی پنجه، مجازاً، کنایه از ممسک و بخیل. (آنندراج) :
از سخت پنجه زر نستاند مگر عوان
یک تن تواند آنکه جواهر ز کان کشید.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِرر)
موضعی است به نجد. (منتهی الارب). جایگاهی است به نجد در دیار اسد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ جَ / جِ)
هم زور. هم نبرد. هم آورد:
نه با شیری کسی را رنجه دارد
نه از شیران کسی هم پنجه دارد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ جَ / جِ)
ساززن خوب. که پنجه ای نرم دارد
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ پَ جَ / جِ)
نام گیاهی دوایی. (ناظم الاطباء). نام دارویی است که آن را کشنه بر وزن دشنه می گویند. (برهان) (از آنندراج). رجوع به کشنه شود
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ پَ جَ / جِ)
خطی که در درون کف دست از آن پنجه می باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیر پنجه
تصویر شیر پنجه
زورمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر پنجگی
تصویر سر پنجگی
قدرت توانایی، دلاوری شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
((~. پَ جَ یا جِ))
سر انگشتان، نیرو، قدرت، زورمند، ستمگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرپناه
تصویر سرپناه
مسکن، آغل
فرهنگ واژه فارسی سره
چنگ، چنگال، استیلا، تسلط، زور، قدرت، مسلط، جفاپیشه، ستمگر، ظالم
متضاد: دادگر، رئوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اقامتگاه، مسکن، پناهگاه، مامن، حفاظ، جان پناه، خانه، کاشانه، خانه محقر، آلونک، کلبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محله ای در گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ی شلوار
فرهنگ گویش مازندرانی